هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد...

خط خطی های ناشیانه طفلی گریزپا

هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد...

خط خطی های ناشیانه طفلی گریزپا

مادر

جمعه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۳، ۰۹:۴۱ ب.ظ

بسم ربی ...

به نام نامی کوثر به نام جان مادر

زسیده سوز دل من به آسمان مادر

چقدر حرف نگقته برای من مانده 

چقدر داغ تو سخت است مهربان مادر

پس از توبغض نشسته است در گلوهامان

رسیده درد(زخم) فراقت به استخوان مادر

پدر پس از تو دگر حیدر همیشه نبود

بهار زندگی تو شده خزان مادر

صدای هق هق بابا برای بار نخست 

بلند گشته به آوای "ای جوان مادر"
...

پس از تو خانه نشین شد دلاوری که نبود

کسی حریف نگاهش در این جهان مادر 

کسی ندید و نگفتم چه شد در آن کوچه

کسی ندیده و ماندست بینمان مادر

رسید دست حرامی و دست من نرسید

رسیده دست به صورت و ناگهان مادر

تو روی خاک فتادی غرور من له شد

شدست قد رشیدت چرا کمان مادر

مسیر خانه به مسجد چرا عوض شده است

زمین آن شده رنگش چو ارغوان مادر

چقدر دست به دیوار برده ای ای وای

چرا نمانده به پایت دگر توان مادر

چگونه باز بگویم ز داغ آن ضربه

امان از آن در و دیوار امان امان مادر

تمام عشق تو را وحشیانه می بردند

تمام هستی من را کشان کشان مادر

حدیث غربت ما را کسی نمی فهمد

کجاست آن که کند شرح آن بیان مادر

چقدر حرف نگفته برای من مانده

چقدر داغ تو سخت است مهربان مادر


شعر مشترک من و برادرم آشنا
  • روح الله مهدوی

نظرات  (۱)

تطهیر می شد آب در واقع چراکه

با آب بی معنی ست کوثر رابشویند
پاسخ:
با دست لرزان شد سرگرم تابوت :(

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی